جدول جو
جدول جو

معنی حصاری شدن - جستجوی لغت در جدول جو

حصاری شدن
(چَ / چِ بَ تَ)
تحصن:
به عموریه در حصاری شدند
وز ایشان بسی زینهاری شدند.
فردوسی.
حصاری شدنبات اندر نشاپور.
محمدعلی امین (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
حصاری شدن
تحصن
تصویری از حصاری شدن
تصویر حصاری شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صافی شدن
تصویر صافی شدن
پاک و پاکیزه شدن، بی آلایش شدن، برای مثال بسیار سفر باید تا پخته شود خامی / صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی (سعدی۲ - ۵۸۷)، کنایه از بی غل و غش شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حالی شدن
تصویر حالی شدن
دریافتن، فهمیدن، درک کردن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ تَ)
گریزان شدن. ناچار به فرار گردیدن. رجوع به فرار و فراری شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فراری شدن
تصویر فراری شدن
گریزان شدن گریزان شدن گریختن ناچار بفرار گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
روانیدن سچیدن روانشدن سرازیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالی شدن
تصویر حالی شدن
تلقین کردن، فهمانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صافی شدن
تصویر صافی شدن
پاک شدن بیغش گردیدن، مسخر شدن مستخلص گشتن (شهر ناحیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاری شدن
تصویر طاری شدن
آمدن از جایی که ندانند یا از جایی دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
((شُ دَ))
روان شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حالی شدن
تصویر حالی شدن
((شُ دَ))
فهمیدن، درک کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صافی شدن
تصویر صافی شدن
((شُ دَ))
پاک شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
تدفّقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
Gush, Stream
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
jaillir, couler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
хлынуть , течь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
बहना , बहना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
بہنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
ঝরে পড়া , প্রবাহিত হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
pulika, kutiririka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
솟아나다 , 흐르다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
噴き出す , 流れる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
להתפרץ , לזרום
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
พุ่งออกมา , ไหล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
memancar, mengalir
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
sprudeln, strömen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
stromen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
brotar, fluir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
zampillare, scorrere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
jorrar, fluir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
涌出 , 流动
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
литися , текти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جاری شدن
تصویر جاری شدن
tryszczeć, płynąć
دیکشنری فارسی به لهستانی